رابطه بین قانون جذب و روانشناسی
رابطه بین قانون جذب و روانشناسی
در دهههای اخیر، قانون جذب به عنوان راهی برای دگرگون کردن زندگی مردم محبوبیت پیدا کرده است. این قانون وعده اغواکننده کنترل سرنوشت مردم را ارائه میدهد. قانون جذب این باور را تحمیل کرده است که هر چیزی ممکن است. افراد زیادی وجود دارند که قانون جذب را به عنوان چیزی مرموز و عجیب رد میکنند. حقیقت این است که این نام صرفاً نامی برای تمرین تجلی است که همه ما بسیار بیشتر از آنچه تصور میکنیم با آن آشنا هستیم. تشریفات تجلی خواستهها چیزی است که ما ناخواسته با آن بزرگ میشویم، مانند آرزو کردن هنگام فوت کردن شمعهای تولد. قانون جذب در روانشناسی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. رابطه بین قانون جذب و روانشناسی موضوعی است که در این مقاله به آن خواهیم پرداخت.
ناهماهنگی های قانون جذب و علم روانشناسی
قانون جذب در روانشناسی را میتوان به صورت زیر توضیح داد: مغز خود را به عنوان یک موتور جستجو در نظر بگیرید. هنگامی که به چیزی فکر میکنید، اطلاعات غیر ضروری را فیلتر میکنید و نتیجه مورد نظر را جستجو میکنید. فرض کنید تصمیم گرفتهاید که کارآفرین شوید و زندگی خود را روی آن متمرکز کنید. شما تمام روز به این موضوع فکر میکنید و این بخش بزرگی از زندگی شما شده است. ناگهان شروع به دیدن فرصتهای بیشتری میکنید. متوجه تبلیغات آنلاین و ویدئوهایی میشوید که به آن مربوط میشوند. وقتی شروع به تحقیق در مورد این فرصت میکنید و وارد آنها میشوید، اطلاعات مرتبط بیشتری پیدا میکنید. سرانجام عمل کردن به یکی از این فرصتها نتیجه میدهد.
اتفاقی که میافتد این است که وقتی مدام به چیزی فکر میکنیم، مغز ما ناخودآگاه اهمیت ایدههای مرتبط را درک میکند. بنابراین به طور خودکار به چیزهای مرتبط توجه بیشتری میکند. چیزهایی که همیشه وجود داشتند اما تا آن زمان متوجه آن نشده بودید.
بیایید چرخه را در اینجا دنبال کنیم:
شما بیشتر به چیزی فکر میکنید 👈🏻 بیشتر توجه میکنید 👈🏻 فرصتهای بیشتری میبینید👈🏻 چیزهای بیشتری را امتحان میکنید👈🏻 نتایج بیشتری میگیرید. همه چیز بسیار منطقی است، اینطور نیست؟
با وجود شباهتهایی که بین قانون جذب و روانشناسی وجود دارد، این دو ناسازگاریهایی نیز دارند. ناهماهنگی های قانون جذب و علم روانشناسی به این موضوع برمیگردد که روانشناسی افکار بلند پروازانه بر پایه جذب را باعث به پوچی رسیدن میداند.
علت مخالفت علم روانشناسی با قانون جذب
قانون جذب در روانشناسی بعضا مخرب تلفی میشود. علت مخالفت علم روانشناسی با قانون جذب این است که افراد با تفکر بلندپروازانهای که به واسطه قانون جذب دارند، از زندگی واقعی ناامید میشوند. روانشناسان معتقدند که قانون جذب در بهترین حالت، یک شبه علم متافیزیکی با نتیجه گیریهای مبتنی بر فرضیات نادرست و بی اساس است. روانشناسان همچنین معتقدند که اعتقاد به قانون جذب موجب خود سرزنشگری میشود: از آنجایی که قانون جذب قرار است یک قانون کامل و جهانی باشد، مثبت بودن همیشه باید مثبتها را جذب کند. نتیجه این است که شما به تنهایی مسئول هر هدفی هستید که با موفقیت به دست نیامده است. مهم نیست که هدف چقدر غیر واقعی باشد. قانون جذب میگوید که تنها دلیلی که ممکن است برای شما اتفاق بدی بیفتد این است که به اتفاقات بد فکر میکنید. اگر به سرطان سینه مبتلا میشوید – 100٪ تقصیر شماست (نه ژنتیک). اگر مورد تجاوز قرار گرفتید یا مورد آزار قرار گرفتید – 100٪ تقصیر شماست. کودکانی که توسط تروریستها کشته میشوند، نوزادان بیمار در بخش مراقبتهای ویژه، قربانیان سیل، طوفان، بلایای طبیعی، هولوکاست – بله، تقصیر آنهاست. همه ما عمیقاً میدانیم که حتی پیشنهاد دادن این موضوع مضحک است.
اثرات روانشناسی در قانون جذب
اگر چه قانون جذب در روانشناسی به عنوان یک شبه علم رد میشود، اما اثرات روانشناسی در قانون جذب
بسیار جالب توجه هستند.
روانشناسی باعث تعدیل اعتقاد به قانون جذب شده است. در حقیقت امروزه معتقدان به قانون جذب میدانند که تنها فکر کردن باعث رسیدن به اهداف نمیشود. تمرکز تنها احتمال و شانس کسب فرصتهای موفقیت را افزایش میدهد. همچنین با بهبود انگیزه و روحیه ما باعث افزایش بهرهوری ما میشود. بنابراین در نهایت این اعمال و رفتار ماست که واقعیت زندگی ما را میسازد.
قانون جذب از دید روانشناسی بیان میکند که طرز فکر ما باعث تقویت مغز در دیدن فرصتها و استفاده از آنها میشود. در نتیجه شانس موفقیت را افزایش میدهد.
روانشناسی قانون جذب را موجب سرخوردگی، ناامیدی و خودسرزنشگری افراد تلقی میکند.
دیدگاهتان را بنویسید